درود بر تو:
بله هنوز یک هفته از بازگشت من نگذشته که دل تنگش شدم.
حالم خیلی خوبه ولی دلم دوباره تنگ و تشنه تر از پیش برای بودن در کنار یار هستم.
آخه یار من، دلدار من همتا نداره. شاید مزه تلخ غربت و انتظار کشیدن برای دیدن یار را نچشیده باشی… آخه وقتی آدم هم میهنان گلش را از نزدیک می بینه که چقدر گرم و صمیمی در اولین برخوردهاشون با تو روبرو میشن، پس از بازگشت، دلتنگی بیش از پیش روش اثر میکنه و دیونه میشه.
اولین جایی که رفتم شهریار، که برای به جا آوردن چهارشنبه سوری و دور بودن از سر و صدای وحشتناک تهران، البته به دعوت دوست گلم مهرنوش جان و شرکت تنی چند از دوستان هم بلاگری خوبم بود.
دومین سفرم به دیار عشق (شمال ایران) بود. جات خالی خیلی خوش گذشت. باید بگم که این دعوت پیش از رسیدنم به ایران انجام پذیرفته بود و خیلی هم به جا بود. شمال نیز به دعوت بهترین دوستم (همون الهه که نام وبلاگم به یاد او و از نام او سر چشمه گرفته است) بود. جای آن دارد که بگم که من سال ۱۳۸۵ را در کنار ساحل آرام دریای خزر آغاز کردم. اینقدر این دریا با من صمیمی و آرام بود که مردم ساکن در آنجا با تعجب میگفتند چنین دریا و آفتابی در این فصل بی سابقه بوده است.(و باید بگم که این از شانس خوب من بوده یا خورشید خانم در شهر چالوس، رسم مهمان نوازی را خوب به جای آورده).
سفر سومم به کیش و دریای همیشه نیلی پارس بود. که به دعوت دخترخاله خوبم به آنجا رفتیم. جای تو نیز خیلی خالی بود و بسیار زیاد فراوان خوش گذشت.
خلاصه آخرین سفرم نیز به شهر زیبای شیراز بود. البته پیش از رفتن به شیراز با سرماخوردگی شدیدی دست و پنجه نرم نمودم ولی به خیر گذشت.
که اینجا نیز به دعوت دوست نیکم جناب وحیدوو رفتم. ( با سپاس از خانواده محترم ایشان) و دیگه از اینکه چقدر در شیراز با مهمان نوازی مردم نیکش به من خوش گذشت نگو و نپرس. تازه یک قرار بلاگری نیز در آنجا به همت وحیدوو جان داشتیم که خیلی از دوستان نادیده ام را در این قرار دیدم. در همینجا از تمام بچه های خون گرم شیراز سپاسگذاری می کنم .شرمنده از نام بردن این دوستان گل هستم. می ترسم که کسی از قلم بیفتد.
جا دارد که از دوستان نیکم در شهر اصفهان و مازندران و …. که قول رفتن به آنجا را به ایشان، داده بودم پوزش بخواهم. امید به اینکه در سفر های آینده ام از خجالتشون در بیام. چون پس از ۸۵ سال به میهن آمده بودم و ۲ ماه وقت کافی برای دیدن تک تک شهر های میهن نبود. (قبول؟)
از اینکه در این ۲ ماه به هیچکدام از دوستان هم بلاگریم سر نـــــزدم ابراز شرمندگی می کنم . با امید اینکه عذر من را بپذیرید… اوه راستی از تو دوست نازنینم که برای دیدن من قبول زحمت نمودی و به دیدارم آمدی نیز سپاسگذارم.
با امید داشتن روزهایی سرشار از تندرستی و موفقیت برای تو هم میهن نیکم. خیلی دوستت دارم .
در پناه یزدان، تندرست شاد و پیروز زیوی… تا درودی دگر بدرود.
خوشحالم که اینقدر بهت خوش گذشته
سلام شهلا خانم گل… که اینطور… پس آخرش ما را قال گذاشتی! آخه کی اصفهان، نصف جهان را ندیده رها می کنه!!! لااقل می گفتی فصلنامه را برات بفرستم خانم.
شهلا جون نوشته ات رو خوندم و گریه کردم خیلی دلم می خواست ببینمت. شماره موبایلی و تلفنی توی ایران ازت نداشتم. متاسفم و شرمنده.
به امید دیدار
سلام شهلا خانم خوشحالم که بهتون خوش گذشته و امیدوارم همیشه سرحال باشید.تا خلیج همیشه فارس اومدید ولی پیش من نیمدید؟؟؟؟
عیب نداره یه روز دیدید خودم اومدم اونجا و روی ماه شما و دوستان عزیز در آلمان را دیدم!!!
موفق و سلامت باشید
سلام شهلا گل گلم. بابا دل ما پکيد اين جا ها. خيلی خوشحالم که بهت خوش گذشته نازنين من:) بوس س س س س س س س يه عالمه
درود بر هم میهن گلم…
.
.
.
اومدی نسازی…
.
.
.
من نمی دونستم اومدی اینجا….
.
.
.
مگه قرار نبود پیست اسکی هم سر بزنی؟
.
.
.
مگه نگفتی با سرما بیشتر از گرما سازگاری داری؟ حالا دیگه کیش رو ترجیح میدی؟
.
.
.
باشه اشکال نداره………….همیشه شاد باشی…بدرود
هرجا هستی خوب و خوش باشی خانم گل زیبا بوس بوس
خوشحالم که ایران بودید…و به شما خوش گذشته و الان دلتان تنگ شده… و حالتان خوب است و اینکه من هم دوست داشتم شما رو می دیدم!
جناب گیلیران از قبل از عید وعده داد میاید پیش ما ولی نیومدید..
همیشه شاد باشی شهلا جون و روزهای خوبی پیش رو..
خوشحالم که خوش گذشته است.امیدوارم بار دیگر بیایید و امکان دیدار حاصل شود.
شاد و سلامت شهلا جان.
من که قهرم…چون اسمم رو نبرده بودید
معلوم شد حسابی خوش گذشته . خوش باشی. ببخشید که کم میام اینجا. شاد و موفق باشی
بی خیال خاله جووون….شوخی کردم…ولی اگه دوست داری یه \ست در زمینه خوبی های من و مهربونیام بنویسی اشکال نداره…بنویس:ي
امیدوارم بازم بیاین ایران ایندفعه که سعادت نداشتم ببینمتون
موفق باشید
سلام بر تو مهربان
انشاله که همیشه دل شاد و سر زنده مثل همیشه باشی
امید و آرزو و شادی از تو جدا نا پذیر هست
موفق باشی
بازم خوبه جونم…………………………..
شهلای عزیز عجب عکسهایی…امیدوارم که همیشه خوش و سرحال باشی. سبز باشی.
سفرا بي خطر مادر جان ، ميبينم كه فقط مشهد نيامدي كه ما و امام رضا ببينيمت:)))ايشالا سفر بعدي بياي مشهد و قسمت بشه ببينيمت مادر جان…شرمنده كه من نتونستم بيام ديدنت، ايشالا دفعه بعد:)
من مینا 17 ساله از تهران مادر بدرم فتح کردن و من با مادر بزرگمم
لطفا برای من pm بدین
galbam_shekasteh35 یا mina_17sale2006
خداحافظ
سلام.خوب هر روز که میگذره٫یک روز از دوری به میهن کم میشه.پس به امید سال آینده خوش باش.
به امید فرداهایی بهتر
سلام به شهلای عزیز….من مدتی نبودم…بروجرد بودم…از اونجا هم باهات تماس گرفتم…ولی میسر نشد…شاید سفری دیگر…..مرسی که سر زدی….یاحق
خدا رو شکر که خوش گذشته!
خیلی خوشحالم که خوش گذشته
عجب ایرانگردی مشتی و خوبی بوده .. خدا راشکر که خوش گذشته و خیلی جاها را دیده ایی …
مرا این دست های گرم این جان های سرشار از صفا .یک عمر پرورده ست.دلم در نور و عطر این محبت های رنگین زندگی کرده ست.
سفر خیلی خوب است… ولی از خانه بهتر نیست.
سلام شهلای عزیز و نازنین
من اصلا نمی دونستم اومدید ایران. خوشحالم که بهتون خوش گذشته. بابا شما که خیلی جوونید. همچین حرف می زدید فکر می کردم بالای چهل سالید.
الان کسی رو تو عکس بالای ۲۵ سال نمی بینم:)
و چقدر هم مثل اسمت خوشگل:)
به به شمال و به به شیراز
جای ما رو هم خالی کنین
خدا قسمت کنه سالی ۸۵ بار بیای !( خدایی ۸۵ رو خوب اومدم )
تکیه دادم به امیدم تا دیگه از پا نیفتم…با هزار درد نهفتم با هزار حرف نگفتم…اومدم تا که بمونم شعرامو برات بخونم…منو از تو دل بریدن،نمی تونم نمی تونم…اومدم با تو بسوزم،چشمامو به تو بدروزم…دل من رفته به باد و یاد تو مونده هنوزم…اومدم با چه امیدی،تو امیدمو می دیدی…تو سکوتت بی کس شب گریه هامو می شنیدی.
مهربون پیش منم میایی؟؟؟؟؟؟
سلام
بازم این ورا بیا
دفعه بعد کی میای
میشه بگی تحصیلات وشغلت چیه
همیشه به گشت
جای ما رو تو شمال خالی میکردی چند ماهیه نتونستم برم زادگاهم قائمشهر!
گریههههههه
سلام بامرام ….
قول میدم بار بعدی که بیای بیام اونجا
چه جالب…
هورااااااااااااااااااااااااااا دیگه کی میای باز ؟ 🙂
خب… اینم ایران… دیگه چی می خوای از این دنیا؟… خوش به حالت که حداقل سال خوبی رو شروع کردی… توی همهء بهاران ایران، دریای خزر منتظرته… یادت نره…
به به میبینم که گزارش تصویری از سفر هم هست و این صوبتا! حالا هر کی تونست توی عکس میدون آزادی من رو پیدا کنه جایزه داره
خدا رو شکر که بهت خوش گذشته . اما خیلی زود رفتی . حیف شد . دفعه ی بعد میریم محلات . صفا داره . راستی به خاطر حرفات دوباره تصمیم گرفتم بشینم و رانندگی کنم و سعی کنم حادثه ی سال قبل رو کم کم فراموش کنم .
مواظب خودت باش عزیزم . دختر گلت رو هم ببوس .
سلام ….جنوب رو فراموش کردی ….باشه ….
اخره هرچی خوشکل به تو میگن الکی نیست اینقدر نظر داری
من یه سایت درمورد ربات و الکترونیک دارم اما یه نفر بیشتر نظر نداده حتی فحش اما من الان میگم تو خوشکل ترینی الکی نیست (( جزء جهان سومیم
)))
خوشحالم که بهتون خوش گذشته امیدوارم سفر بعدی بیاین اینجا 🙂
خدا رو شکر که خوش گذشته عزیزم. میشه امیدوار باشم مرتبه بعدی که بیایی ایران منم دوست خودت بدونی و به کلبه درویشیم بیایی؟
گور پدرت پدر سگ
رو به نویسنده آخرین پیام که جرات نوشتن نام خود را نداشت:
ای کاشک کمی ادب را رعایت کنیم!!!!!
اگر بدونیم مودب بودن یعنی چه؟
سلام خاله جونم….. خوشحالم که بهتون خوش گذشت …قسمت نبود این دفعه ببینمتون…ولی شنیدن صدای نازتون هم غنیمت بود…… به امید سالی خوشبرای شما و خانواده…. امیدوارم زوده زود برگردین ….
ممنون عزيزم از لطفت
سلام …. سوغاتی باحالی بود….
رو به بی نام تو برادر بزرگ ما هستیداداشی جون(-)
هیچ وقت نمی خواستم بنویسم خواننده بودن بهتر است. اما بی نام مجبورم کرد.
همی عزیزان سالم شاد باشید با۱۰۰۰درود بدرود
همسایه جان:
این کار شما نیز دست کمی از کار «بی نام» نداشت که!!!!
بدون نام وبلاگ
بدون ایمیل آدرس
نمیدونم والا این روزها مدل نوشتارها نیز یه جور دیگه شده!!!!!!!
یزدان یار و نگهدارتون باشه.
خوشحالم که بهت خوش گذشته شهلا عزیز.همیشه به اینجور مسافرت ها و ایشالا همیشه خوش باشی.
سلام شهلا عزیز
از شما معذزت می خوام .ناراحتم کرد (طرف )
من از شماها هستم ایمیل آدرس هم بعد میدهم.
شاد زی مهرافزون . با هزاران درود بدرود .
سلام علیکم
راستش خاله جان منم خیلی دلم می خواد یه دوماهی اونطرفها رو بگردم!
می بینم که خیلی خوش گذشته … انشالله دوباره برگردین
می بینم که خیلی خوش گذشته … انشالله دوباره برگردین
می بینم که خیلی خوش گذشته … انشالله دوباره برگردین
سلام
تو ایران کمی چاق شدی
ای بی نام از تبریز
فکر میکنم این که من چاق شدم یا لاغر زیاد مهم نباشه
این برای من مهمه که بهم خیلی خوش گذشت
عشقم را از نزدیک لمس کردم
او را لمس کردم و بوئیدم و بوسیدم
شبهای خوبی را با او سپری کردم
با صدای دلنشینش خوابهای طلایی دیدم
برایش درد دل کردم و راز مگو هایم را گفتم
چون فقط برای دیدن آن عشق دیرینه به میهن باز گشتم
پس چاق شدن یا لاغر شدن من زیاد مهم نیست…
سلام.. چه جالب. چه ایران گردی جالبی. و چه سفرنامه نوشتن جالب تری
سلام
دیدم آدمی بی معنی و کثیفی ازاسم من استفاده کرده و چرت وپرت نوشته اومدم بهش بگم خیلی بدبخت و ذلیلی که با اسم دیگرون حرف میزنی اگه مرد بودی بااسم خودت میومدی حرف میزدی این حواله ی کسی که بااسم من اومد . شهلا جان امیدوارم بازم بیای ایران مخصوصاً شیراز .
سلام .
درد دلت را در وبلاگ دنیز خواندم من شما را خیلی قویتر از این روژهای ساده میدیدم .امیدوارم هرجه زود فراموش کنی این حرفهارا.
به خدای بزرگ می سپارمت .یک دوست
سلام .کورش ساسانی اگر شیرازی هستی برای من mail بزن من ID شما را ندارم خدا حافظ
خوبیش اینه که باز دوباره میتونی بیای!
سلام
منو که يادتون نمياد
شيراز روبروی شيرينی نارسيس ساعت ۱۰ شب … لول
سعادت نشد با شما از نزديک معاشرت کنيم پس به ناچار منتظر دفعه بعد مينشينيم .
باباخوش به حالت جای ما خالی
سلام بر شهلا خانم گل دوست عزيز و بسيار گرامي .
ممنون از لطف بي كرانتان .
خوشبحالت كه كلي گشتي و حالي به حولي
زياد مزاحم نميشم .
اميدوارم كه هميشه سلامت و شاداب باشيد
به همه با صداي بلند سلام كنيد
به وبلاگ ما لطف داشتید سر زدید و مطلب گذاشتید باز هم سر بزنید آپ شده.
آه راستی ایران از نزدیک با ایرانی که اون طرف نشون میدن چقدر فرق داره؟
سلام خواهر خوبم…ببین از حول حلیم بقول معروف تو دیگ افتادم و این کامنت را تو اپدیت ورودت مثل اینکه نوشتم یا ۱۹ فروردین خلاصه کلی حالم گرفته شد از دست خودم که چرا اینقدر دیر بهت سر زدم و امدن و رفتنت را متوجه نشدم و شماهم کم لطفی کردی و بمن خبر ندادی…حالا ببین چی واست نوشتم تو اپدیت فکر کنم ۱۹ فروردینت و داشتم از خوشحالی پر در میاوردم که دیدم واییییییییی ….از دست تووووووو….حالا همین اینجا بخون و هم برو تو اپدیت قبلیت
ادامه کامنت زیر….سلام شهلا خانم عزیز….میخواستم یواشکی بگم خیلی بد جنسی قبول؟!!!! اخهههه چرا بمن نگفتی امدی ایران مگه من بد استقبال میکردم از خواهر مهربونم هاااااا؟؟؟؟ به هرحال کلبه ای فقیرانه ای هست که متعلق به خود خود شماست و خوشحال میشم اگه سرافرازمون کنید من نمیدونم چه عزیزانی در فرودگاه بودن و حتما جای من یه کم لابد خالی بود وگرنه با دسته گلی بزرگ به استقبال خواهر گلم میامدم والانم چقدر خوشحال شدم از اینکه این خبر را تو سایتت خوندم انشالله هر چند روزی در میهن گرامی ات هستی خوش و خرم باشی و بدونی چشم براه تو عزیز گرامی و همه خانواده محترمت هستم……شاد باشی گلم و سلام خدمت خانواده محترمت برسون
سلام شهلای خوب و مهربون
چون میدونستم ایرانی احساس میکردم کنار ما هستی. گرچه قسمت نبود شما رو زیارت کنیم اما از اینکه بهت خوش گذشته خیلی خوشحالم. همیشه به سفر های خوب و شاد.
در سفرهای بعدی ما رو هم جزو لیستت بزار. ممنون.
درود به شما من به تازگی سایت شمارا میبینم چقدر زیبا و پربار و اموزنده هست راستی خوبی از خودتون هست که مردم شیراز را خوب دیدین من هم شیرازی هستم ادم زمانی که هم میهنانی همچون شما میبینه به ایزانی بودن خودش میباله به راستی که چه اندازه شما روشنفکر و درست اندیش هستید چه قلم روانی دارید چه عکسهای زیبایی انداختید از اثارباستانی ایران راستی اگه دوست داشتید بهم بگید تا تو تارنگار ناقابلم به شما لینک بدم
سلام وبازم سلام خدمت شهلا خانم امیدوارم دیگه کسی با اسم من نیومده باشه وبازم چرت و پرت گفته باشه ازهمین وبلاگ به شما و خانواده محترمتان سلام میرسونم (شیرازیها هم همینطو) دوذود و دو صدبدرود
سلام شهلا جان حسرت من اینه که اومدی شهریار اما ما نتونستیم ببینمتون کلی حال مهرنوشو گرفتم و کلی گلگی کردم ولی چه فایده که جای دیدنتو پر نکرد به امید دیدار و بدرور