چند روزیه که هوای اینجا بارونی و خیلی نم ناک شده است. درست مثل شمال ایران خودمون.
امشب که رعد و برق های وحشتناکی هم میزد (آخه من خیلی ازش میترسم) ولی چون مهمون داشتم که به دیدن مسافرانم پس از باز گشت آمده بودند زیاد متوجه اش نشدم.(چشمک)
ولی باید بگم که دخترم از این مسافرت زیاد لذت نبرده بود چون او در اینجا بزرگ شده و به گرمایی اینچنینی اصلن عادت نداشته و در ایران خیلی حالت گرما زدگی و مشتقاتش رو دچار شده بوده.
از دوستان خوبم مهرنوش جونم با هدایای زیبایش و نقاشی قشنگ و بسیار با ارزشش که برایم فرستاده و آزاده گل با هدیه زیبایش و تک پسرم سپنتا جون مامان شهلا که من را کلی شرمنده خودش کرده کلی سپاسگذاری می کنم.
همچنین از دوستان هم بلاگی که از مسافرانم در ایران از صمیم قلب دعوت به میهمانی در منزلشون کردند بسیار ممنون هستم. ولی شرمنده که به دلیل گرمای زیاد و بیمار شدن دخترم نتونستند خدمت برسند.
به هر روی امیدوارم که این گرمای بی سابقه و خشکی هوا شما هم میهنانم را زیاد آزار نداده باشد یه جورایی تحملش کنید.
تندرست و پیروز زیوی………تا درودی دگر بدرود.