Feeds:
نوشته
دیدگاه

Archive for نوامبر 2009

جمله درمانی

درود بر تو :

جمله درمانی

این جملات زیبا را روی تکه کاغذ بنویسید و در جاهای مختلف بگذارید تا همیشه جلوی چشمتان باشد. با مطالعه آنها انرژی مثبت خواهید گرفت.

روی آینه: تلاش می‌کنم عظمت در نگاهم باشد، نه در چیزی که به آن نگاه می‌کنم.

روی داشبورد ماشین: جایی که همسرتان آن را ببیند: در ذهنم می‌نویسم که امروز بهترین روز ساله.

پشت در خانه: سعی نمی‌کنم خاک اره رو دوباره اره کنم، گذشته رو فراموش می‌کنم.

جایی که دخترتان ببیند: عزیزم، خدا به تو چشم دوخته، پس ناامیدش نکن.

روی در یخچال: می‌دونم که علت هر شکستی، عمل کردن بدون فکر کردنه.

هر جایی که دوست دارید: حتی اگر به گل باغچه خودم آب بدم، کمک کرده‌ام که دنیا قشنگ‌تر بشه.

روی آینه: هر روز به تو لبخند می‌زنم و لبخندی از تو تحویل می‌گیرم، زندگی یعنی همین.

جایی که همسرتان ببیند: پیله‌ات را باز کن. تو به اندازه پروانه شدن زیبایی.

هر جایی که دوست دارید:برای دادن گل به دیگران، منتظر مراسم تدفین آنها نباش.

روی تلویزیون: برای انجام دادن کاری بزرگ، کمی اشتباه هم ممکنه، نترس!

هر جایی که دوست دارید: پرواز حتی با بال‌های بسیار کوچک هم ممکنه، بهونه نیار.

به هر جایی که دوست دارید:هار قشنگه، ولی باید یادم باشه که پاییز و زمستون هم هست.

«برگزیده ای از 1750 ایمیلم»zwinkern
تا درودی دگر بدرودDaumen nach oben

Read Full Post »

اهداف زندگی

درود بر تو :

دستیابی به اهداف زندگی

Join Gevo Group

تعیین هدف یکی از مهیج‌ترین فعالیت‌هایی است که شما خود را درگیر آن می‌کنید. آینده تابناک است و آکنده از احتمالات بی‌پایان، شما نیز با برنامه‌ریزی منسجم قادر خواهید بود به اهداف خود دست یابید. اما در میان این مسیر خواه یا ناخواه، و دیر یا زود ناگزیر با یک سری موانع پیش‌بینی نشده‌ای مواجه خواهید گشت که به ظاهر غلبه ناپذیر می‌نمایند. موانع ممکن است مادی و مخارج پیش‌بینی نشده بوده و یا آنکه به شکل فرد و یا گروهی باشند که در نقطه مقابل شما ایستاده و با شما مخالفت می‌کنند. هنگامی که شما به یکی از این گونه موانع «غیر قابل حرکت» روبرو می‌گردید به طبع احساس درماندگی و عجز خواهید کرد. در این مرحله است که بیشتر اهداف از مسیر صحیح خود خارج می‌گردند. برای کنار آمدن موثر با اینگونه موانع «تکان نخوردنی» می‌توان آنها را به «قاطر» تشبیه کرد. قاطرها دارای سه خصوصیت کلیدی می‌باشند

١ ) آنها کاملا جلوی پیشرفت شما را می‌گیرند. چنین بنظر می‌رسد که آنها منتظر می‌مانند تا شما با تمام سرعت به جلو پیش روید و سپس ناگهان مقابل پای شما گام نهاده تا شما را از پیشروی بیشتر باز داشته و مسیر دستیابی به هدفتان را سد کنند.

٢ ) آنها سر سخت و لجباز هستند. زمانی که شما تلاش می‌کنید آنها را ترغیب به حرکت کنید، به شما بی‌اعتنایی می‌کنند. وقتی شما سعی می‌کنید انها را از سر راه کنار بزنید بیشتر پافشاری کرده و از تکان خوردن سر باز می‌زنند.

٢ ) آنها سر سخت و لجباز هستند. زمانی که شما تلاش می‌کنید آنها را ترغیب به حرکت کنید، به شما بی‌اعتنایی می‌کنند. وقتی شما سعی می‌کنید انها را از سر راه کنار بزنید بیشتر پافشاری کرده و از تکان خوردن سر باز می‌زنند.

٣) خودتان قاطر را از مسیر حرکت‌تان کنار بزنید. این واکنش نیز به ناچار شما را به گزینه اول سوق می‌دهد. چون در صورتی که آن مانع سرشتی قاطر گونه داشته باشد شما قادر به حرکت دادن آن نخواهید بود. یکی از اشتباهات حین دستیابی به اهداف از دست دادن تمرکز می‌باشد. تلاش برای حرکت دادن قاطر یک تجربه کاملا مایوس کننده است و شما تنها انرژی خود را صرف عملی عبث کرده‌اید. اگر خواهان موفقیت هستید باید چشمان خود را بروی هدف متمرکز کنید و نه قاطر. به یاد داشته باشید مقصود غایی شما دستیابی به هدفتان می‌باشد و نه حرکت دادن قاطر و اينجاست كه  زمان رسيدن  به  هدف مهم نيست  زيرا  شما در هر  حال هدف  خود را داريد.

٤)قاطر را دور بزنید. بیان آن سهل اما عمل به آن معمولا دشوار است. از آنجایی که طبیعت قاطر اینگونه است که مسیر حرکت شما را کاملا مسدود می‌سازد. با تمرکز صرف به هدف، شما اقرار خواهید کرد که قاطر، قاطر است و تکان نخواهد خورد و بدنبال مسیری جدید برای نیل به هدفتان خواهید گشت. معمولا موانع غیر منتظره در مسیر حرکت شما ظاهر خواهند گشت و عمدتا با خلاقیت و عزم شما حذف و یا جابجا خواهند شد. اما هنگامی که یک قاطر واقعی جلوی پای شما سبز شد یاد بگیرید آن را از روی طبیعت تکان نخوردنی و سماجتش شناسایی کنید.

وقتی شما در ابتدا هدفی را تعیین می‌کنید باید تلاش کنید تا موانع پیش روی خود را پیش‌بینی کرده و مطابق با آن برنامه‌ریزی کنید. اما زمانی که با یک قاطر غیر منتظره برخورد کردید به عقب بازگشته و به ماهیت هدف خود تمرکز کنید. خلاق باشید ممکن است یک مسیر به مراتب سهل‌تر و هموار تر از مسیر پیشین خود برای دستیابی به هدفتان بیابید. هنگامی که از نمای بالا به مسیر حرکت خود نظر می‌کنید ممکن است موفق به یافتن آن مسیر سهل‌تر گردید که آن وقت باید از قاطر تشکر هم بکنید.

http://bargritz.files.wordpress.com/2009/03/0102090491400.jpg

lachenتا درودی دگر بدرودPirat*

Read Full Post »

خبری جدید…

درود بر تو :

امروز پس از چند ماه از دکترم«آقای آل یاسین» پیامی در یاهو»مسنجر» گرفتم و در آن نام دکتری را به این مضمون برایم نوشته بودند.

سلام، لطفا اگه تونستین در مورد  آقای» Dr. Paolo Zamboni»   در اینترنت سرچ کنید و مطلب  جدیدی که راجع  به ام اسMS میگه رو بخونید. تا اونجایی که من پیگیری کردم، بسیاری از بیمارنش پاسخ های غیر  قابل  تصور از درمانش گرفتن. بدرود.

من و دخترم طراوت به خواندن مطلب بدست آمده پرداختیم ، که بسیار خرسند شدیم.

با آنژیوگرافی و دیدن عروقی که بسته شده و باز کردن آن با عمل جراحی، به این دکتر و بسیاری از بیمارانش ثایت شده که  برای درمان «ام اس» این روش بسیار خوبی می تواند باشد.

قبل از هر کار جدیدی باید مطالعات اولیه به صورت کامل با در نظر گرفتن همه جوانب انجام بشه.

تا درودی دگر بدرود

 

Read Full Post »

فرق بین حقیقت و …

درود بر تو:

چه  تفاوتی بین واقعیت و حفیقت وجود دارد!؟



تا درودی دگر بدرودDaumen nach oben

Read Full Post »

زن و مرد…

درود بر تو :


ناهید نوری


حکیمانه امثال من آفرید

خدایی که اول تو را از لجن


نشسته مداوم تو را در کمین

که زن از همان بدو پیدایش‌ات


و بعداً مرا از لجن آفرید!

برای من انواع گیسو و موی


برای تو قدری چمن آفرید

مرا شکل طاووس کرد و تو را


شبیه بز و کرگدن آفرید

به نام خدایی که اعجاز کرد


مرا مثل آهو ختن آفرید

تو را روز اول به همراه من


رها در بهشت عدن آفرید

ولی بعداً آمد و از روی لطف


مرا بی‌کس و بی‌وطن آفرید

خدایی که زیر سبیل شما


بلندگو به جای دهن آفرید

وزیر و وکیل و رئیس‌ات نمود


مرا خانه‌داری خفن آفرید

برای تو یک عالمه کیس


شراره، پری، نسترن آفرید

برای من اما فقط یک نفر


براد پیت من را حَسَن آفرید

برایم لباس عروسی کشید


و عمری مرا در کفن آفرید

به نام خدایی که سهم تو را


مساوی‌تر از سهم من آفرید


نادر جدیدی

به ‌نام خداوند مرد آفرین

که بر حسن صنعش هزار آفرین


خدایی که از گِل مرا خلق کرد

چنین عاقل و بالغ و نازنین


خدایی که مردی چو من آفرید

و شد نام وی احسن‌الخالقین


پس از آفرینش به من هدیه داد

مکانی درون بهشت برین


خدایی که از بس مرا خوب ساخت

ندارم نیازی به لاک، همچنین


رژ و ریمل و خط چشم و کرم

تو زیبایی‌ام را طبیعی ببین


دماغ و فک و گونه‌ام کار اوست

نه کار پزشک و پروتز، همین


نداده دم مشک من اشک و فین

نداده مرا عشوه و مکر و ناز


جدا از حسادت و بی‌خشم و کین

مرا ساده و بی‌ریا آفرید


به من گفت از آن سیب قرمز بچین

زنی از همین سادگی سود برد


و دادم به او سیب چون انگبین

من ساده چیدم از آن تک‌درخت


من افتادم از آسمان بر زمین

چو وارد نبودم به دوز و کلک


که ای مرد پاکیزه و مه‌جبین

و البته در این مرا پند بود


و بیرون بده حرفشان را از این

تو حرف زنان را از آن گوش گیر


نشسته مداوم تو را در کمین

که زن از همان بدو پیدایش‌ات


تا درودی دگر بدرود

Read Full Post »

درود بر تو :

گیرم پس از ازدواج و به دنیا آمدن اولین فرزند، متوجه توافق نداشتن با همسر بشویم، آیا باید به زندگی مشترک ادامه داد؟

c24a

آیا همه انسان‌ها باید ازدواج کنند؟

braut_und_braeutigam_hochzeit_ringe

ازدواج برای خیلی از ما بخشی عادی از زندگی است. ما بزرگ می‌شویم، دیپلممان را می‌گیریم، یا کار پیدا می‌کنیم یا وارد دانشگاه می‌شویم و بعد یک روز آن کسی که می‌خواهیم را برای زندگیمان پیدا می‌کنیم. اما این روزها افراد خیلی دیرتر ازدواج می‌کنند و قبل ازاینکه «بله» را سر سفره عقد بگویند مکث طولانی‌تری دارند.

در جوامع غربی تحقیقات گزارش می‌کند که از سال ٢٠٠١، تعداد کسانی که ازدواج می‌کنند هر ساله رو به کاهش است. در سال ١٩٧٠، ٧٢ درصد از جمعیت متاهل بودند ولی این رقم امروز به ٥٠ درصد رسیده است. همچنین، درصد افرادی که طلاق گرفته‌اند شدیداً رو به افزایش است. مشخص است که همه این اطلاعات باعث می‌شود افراد قبل از ازدواج بیشتر و عمیق‌تر به این اقدام خود فکر کنند. سوال این است که در این روزگاری که هیچ چیز دائمی ‌و بادوام به نظر نمی‌رسد، آیا باید ازدواج کرد یا خیر؟

بدون شک عامل دیگر در کاهش آمار ازدواج تاثیر طلاق بر ذهن نوجوانان و جوانان است. خیلی از آنهایی که به ازدواج فکر می‌کنند خود فزندان طلاق هستند. این مسئله آنها را در برابر رفتن زیر بار تعهدات ازدواج مقاوم‌تر می‌کند. از ٨٢ درصد از زوج‌های متاهلی که تا پنجمین سالگرد ازدواجشان زندگی مشترکشان ادامه پیدا می‌کند، فقط نیمی آن را به ١٠ سال می‌رسانند. با گذشت زمان، احتمال با دوام ماندن ازدواج ها کمتر و کمتر می‌شود. تعداد بالای شکست‌های ازدواج باعث می‌شود مردم بیشتر به مسئله ازدواج کردن یا نکردن فکر کنند.

اکثر مردم می‌فهمند که اول آشنایی همیشه سرشار از عشق و محبت است. اول همه رابطه‌ها همه چیز خوب است. سک س خوب است، همراهی و همدلی دو نفر با هم خوب است، و مقدار کمتر تعهدات مشترک زندگی را برایشان ساده‌تر می‌کند. زندگی کردن در خانه‌های جدا به هر دو طرف آزادی بیشتری داده و نگرانی‌ها معمولاً کمتر است. چیز زیادی برای نگرانی وجود ندارد. وقتی رابطه برهم می‌خورد، چیزهایی مثل بچه، مشکلات مالی و قضاوت‌های جامعه وجود ندارد که دو طرف را نگران کند و بیشتر افراد می‌توانند راحت از این مشکلات بگذرند. قبل از اینکه رابطه دو طرف قانونی شود، بر هم زدن رابطه کار سختی به نظر نمی‌رسد. سالیان سال است که به مردها و زن‌ها درمورد ازدواج و تعهدات آن هشدار می‌دهند. سکس بین دو طرف محو می‌شود، زن خانه مدام غرغر می‌کند، مرد به فردی تنبل تبدیل می‌شود که جز دستور دادن و خوردن کار دیگری در خانه نمی‌کند و خیلی چیزهای دیگر. اینجاست که می‌گویند، سری که درد نمی‌کند را دستمال نمی‌بندند.

بعد از گذشت یک زمان مشخص می‌فهمید که قدم بعدی در رابطه‌تان این است که ازدواج کنید. معمولاً فقط یکی از دو طرف میل به ازدواج دارد و طرف دیگر به همان وضعیت راضی است. اما به خاطر ترس از دست دادن رابطه، دو نفر با هم ازدواج می‌کنند. اما مدت زمان کمی بعد از ازدواج است که همه چیز خسته کننده و تکراری می‌شود. تعداد کمی از افراد از قبل پیشبینی می‌کردند که به چنین نقطه‌ای برسند. بعد از اینکه آنچه که باید گفته شود، گفته می‌شود و آنچه باید انجام داده شود، انجام داده می‌شود، زن و شوهر هر شب از سر عادت در اتاق نشیمن می‌نشینند و تلویزیون تماشا می‌کنند، هر روز همان کارهای مشابه و تکراری را انجام می‌دهند و زندگیشان کاملاً یکنواخت می‌شود. این مسئله باعث می‌شود متوجه شوید که خیلی چیزها درمورد همسرتان هست که دوست ندارید و آزارتان می‌دهد. متاسفانه، دیگر خیلی دیر شده است. دیگر ازدواج کرده‌اید و باید با آن کنار بیایید.

یک روی سکه می‌گوید چون نمی‌توانید اوضاع را تغییر دهید به این معنی نیست که اوضاع بد است. در زندگی دوره‌های تغییر مختلفی وجود دارد و وقتی ازدواج می‌کنیم، همراه با همسرمان این تغییر را تجربه میکنیم. گاهی اوقات یکی از دو طرف جلوتر از آن یکی است و گاهی اوقات این رشد با هم صورت می‌گیرد. اگر بتوانید هر مرحله رشد را با هم طی کنید، به دستاورد بسیار بزرگی در زندگیتان نائل شده‌اید. حتی اگر ١٠ سال هم با یک نفر رابطه دوستی داشته باشید، به ندرت درمورد موقعیت های واقعی زندگی که ممکن است موجب ازدواج یا برهم خوردن آن شود بحث می‌کنید. و ناگهان می‌بینید که با او ازدواج کرده‌اید و همه تعهدات و انتظارات دنیا از شما خیلی دشوار به نظر می‌رسد. خیلی وقت‌ها به زندگی مجردیتان فکر میکنید که هیچکس نبود که بهش جواب پس بدهید، کسی نبود که نگرانش شوید، کسی نبود که مجبور باشید از او مراقبت کنید و هیچکس هم نبود که به شما بگوید چه باید بکنید و چه نباید بکنید. اما قبل از اینکه در دریای پشیمانی گم شوید، به این فکر کنید که در زمان مجردی وقتتان را چطور می‌گذراندید؟ آیا آن تنهایی هر از گاه اذیتتان می‌کرد؟ آیا احساس کمال می‌کردید؟ آیا اوقات فراغتتان را به دنبال یک شریک زندگی بودید؟ آیا به آنهایی که ازدواج کرده بودند حسادت نمی‌کردید؟ آیا فکر نمی‌کردید که ازدواج یک مسئله خیلی مهم است و باید آنرا جدی بگیرید؟ آیا اصلاً باید ازدواج کرد؟

«عشق در نگاه اول فهمش راحت است، یعنی وقتی دو نفر برای یک عمر به هم نگاه می‌کردند و این به یک معجره تبدیل می‌شود…» ـ امی‌بلوم

ازدواج چه فوایدی دارد؟ ازدواج این امکان را برای افراد فراهم می‌کند که کمی آرام‌تر شوند و برای شناختن درونی و بیرونی طرف خود متعهد شوند. این نزدیکی و صمیمیت و اینکه بدانید یک نفر در این دنیا دوستتان دارد و به رابطه با شما متعهد است خیلی زیباست. همچنین ازدواج یکی از معدود راه‌های تشکیل خانواده بدون حرف مردم است. ارتباط و تشکیل خانواده بدون ازدواج قانونی همانطور که می‌دانید چندان در جامعه ما مورد پسند نیست. همچنین وقتی ازدواج کرده‌اید، می‌توانید خیلی راحت خودتان باشید و با راحتی بیشتری کارهایتان را انجام دهید. ازدواج معمولاً فواید مالی هم در بر دارد و حتی بانک‌ها افراد متاهل را بیشتر از افراد مجرد جدی می‌گیرند. ازدواج گذرگاهی برای شروع دوباره زندگی شماست. آنجاست که می‌توانید برای آینده‌تان و هر چه که برایتان مهم است برنامه‌ریزی کنید. البته این کارها را می‌توانید بعنوان یک فرد مجرد هم انجام دهید اما همیشه یک باری روی دوشتان است که یک روز بالاخره باید ازدواج کنید.

با وجود این فواید، ازدواج معایبی هم به همراه دارد. هرچقدر هم که دو طرف سعی کنند استقلال خود را در ازدواج حفظ کنند اما باز هم بخش اعظمی از استقلالتان با ازدواج از بین می‌رود. برخی رفتارهای و اعمال خاص که قبلاً برایتان قابل قبول بود، الان دیگر نیست و می‌تواند باعث عدم وفاداری احساسی یا جسمی شود. خیلی وقت‌ها ازدواج کردن مثل این می‌ماند که دوباره بچه شده باشید. بعد از ازدواج می‌بینید که دوباه با احساسات یک نفر دیگر محدود شده‌اید. البته ازدواج مثل زندان نیست اما آن آزادی که قبل از ازدواج داشتید دیگر وجود ندارد. خستگی جنسی هم بعد از ازدواج ایجاد می‌شود. صادقانه بگوییم، چند بار می‌توانید با یک نفر خاص قبل از اینکه پیر شوید رابطه داشته باشید؟ خیلی از زوج‌ها عشق و نوازش‌های حین رابطه جنسی را زیاد جدی نمی‌گیرند و همه شور و احساس در سک سشان از بین می‌رود. اگر با خود فکر می‌کنید که این اتفاق برای شما نخواهد افتاد مطمئن باشید که کاملاً در اشتباهید چون بالاخره این اتفاق می‌افتد.

بچه‌ها را هم وارد قضیه کنید و آنوقت است که داستان ازدواج سخت‌تر هم می‌شود. دو نفر الان باید درمورد نحوه بزرگ کردن و تربیت کردن فرزندانشان هم با هم توافق کنند. بچه‌ها در خیلی چیزها دخالت می‌کنند. بله درست است که بچه نعمت است و عشق بیشتری به زندگی زناشویی می‌بخشند اما کنار آمدن و تربیت کردن آنها کاری بسیار دشوار و استرس زا است و مسئولیت‌ها و انتظارات را ده برابر بیشتر می‌کند. بچه‌ها همچنین آن چیزهایی که درمورد همسرمان دوست نداریم را بیشتر به چشممان می‌آورند. به خاطر همه این مشکلات هم که شده باید قانونی تصویب کنند که زوج‌ها باید پنج سال تا بچه دار شدن صبر کنند تا بهتر بتوانند در این رابطه تصمیم‌گیری کنند.

«عشق یک دیوانگی موقت است، که با ازدواج درمان می‌شود» ـ آمبروز بیرث

آیا باید ازدواج کنیم؟ این سوال کاملاً شخصی است. ازدواج این روزها جذابیت خود را از دست داده است و رسانه‌ها هم خیلی به این موضوع کمک کرده‌اند. پاسخ به این سوال خیلی ساده است. اگر فکر می‌کنید برای شما مناسب است باید ازدواج کنید. اما اگر فکر می‌کنید که آن روش زندگی برای شما مناسب نیست پس نباید ازدواج کنید. هر فرد متاهلی که به شما می‌گوید، ازدواج چیزی را تغییر نمی‌دهد، کاملاً اشتباه می‌گوید. ازدواج خیلی چیزها را عوض می‌کند. البته خوشبختانه تعادلی که ازدواج ایجاد می‌کند به همان اندازه تاثیرات منفی، تاثیرات مثبت به همراه دارد.

داستان‌های پریان که در زمان کودکی برایمان می‌گویند فقط داستان‌اند. داستان واقعی جذابیت خیلی کمتری دارد و تلاش بیشتری هم می‌برد. برای ازدواج باید بخش خیلی بزرگی از خودمان را فراموش کنیم و خیلی آرزوها و خواسته‌های شخصیمان را مدتی متوقف کنیم. خیلی‌ها بعد از مدتی می‌فهمند آنچه که اول کار می‌خواستند خیلی با آن چیزی که آخر کار می‌خواهند فرق می‌کند. آیا همه اینها ارزشش را دارد؟ خیلی وقت‌ها زن و شوهرهای خوشبخت می‌گویند که بله ارزشش را دارد اما یادتان باشد زن و شوهرهای خوشبخت هم یک شبه به آن وضعیت نرسیده‌اند. برای اینکه یک ازدواج دوام پیدا کند باید واقعاً به تعهدات پابرجا بمانید و مشکلات عاطفی، احساسی، ذهنی و فیزیکی خیلی زیادی را پشت سر بگذارید. ده سال اول را واقعاً به کشف رابطه می‌پردازیم. خیلی وقت‌ها تا زمانی‌که مجبور می‌شویم با یک نفر زیر یک سقف زندگی کنیم، خودمان و همه پیجیدگی‌های خودمان را نمی‌شناسیم.

اگر چند وقت است که سردرگم هستید که باید ازدواج یکنید یا نه، توصیه می‌کنیم که کمی صبر کنید. این مسئله نشان می‌دهد که شما هنوز در این مورد تردید دارید و مطمئن به این کار نیستید. مطمئن باشید که وقتی زمان واقعی ازدواجتان رسیده باشد، آنوقت است که دیگر این تردید را ندارید و کاملاً از تصمیم خود مطمئنید.


«با سپاس از دوستی که ▐▐▐ Gevo ▐▐▐این ایمیل را برایم فرستاده»

تا درودی دگر بدرود

Read Full Post »

گزارش و خاطرات

درود بر تو:

این متن را زمانی که در مسافرت بودم بعنوان یادداشت روزنگارم نوشتم تا تو بدونی چه کار هایی در «کـــور»انجام داده ام، پس بخوانش:


این چند روزیکه به مسافرت پزشکی»کــــور» اومدم، چند تا از دوستانم از اینجا و ایران و خارج از ایران به من زنگ زدند و آرزوی خوب شدنم را داشتند.


0_7425_thumb

برخی که منتظرشون بودم زنگ نزدند»در ضمن ندا جون سپاسگذارتم از اینهمه محبتت نازنینم.

دهمین روز اقامتم پس از انجام ورزش منتظر مونده بودیم تا پرستارهابیان و ببرنمون، که من و یک خانم پیر بودیم تا افراد بیان دنبالمون… من رفتم جلو و به خانم درود گفتم و خلاصه سر حرف رو باز کردم. ازش پرسیدم برای چه  اینجائید! که گفت سکته مغزی داشتم، ازش پرسیدم مگر چند سال دارید؟ گفت 85 سالم است .

گفتم میدونید، این عددیست که من خیلی دوست دارم و آرزو دارم تندرست به این سن برسم.

چند بار رفتم اسب سواری که مربیان و ام اس ی ها می گفتند این برای بهتر شدن سرگیجه بسیار خوبه!! من که هیچ تفاوتی ندیدم.

Resize of oktober2009 015

البته به ماساژ و الکترو تراپی،بارهای بسیاری رفتم و اینکه صحبت در مورد داروهای جدید برای این بیماری مثل «توسابری»بسیار بود، اما برای من جای سوال بسیار بزرگی باقی مونده بود که 50-50 بودنش خیلی جالب نبود.

البته روان پزشکان مهربونی نیز در آنجا بودند که تمام حرفهای آدم را گوش میدادند و راهنمایی های لازم را میکردند.


Resize of oktober2009 016


من عاشق هوای مِــــه  آٌلود هستم واین خصوصیت “آسمونی، زمینی “را بسیار دوست میدارم و از آن همیشه عکس برمی دارم.


Resize of oktober2009 003


و اینهم رنگ برگ های پائیزی که همچنین عاشقش هستم و اینم خانم همراهم بود.

برای گردش. زمانی  که برای اسب سواری از میان جنگل رد میشدیم، من در رویای خود غرق بودم و از اینهمه زیبایی در عجب از هنر خدای توانای بزرگ سپاسگذار .

با تمام این کورتون ها و مسافرت خوبی که داشتم، هنوز چشمانم خوب نشده و امروز میرم نزد دکتر اعصابم تا ببینم با گزارشی که از کــور آوردم ایشون چه تجویز می کنند!؟ «این نیز بگذرد»wink

تا درودی دگر بدرود


Read Full Post »