Feeds:
نوشته
دیدگاه

Archive for دسامبر 2004

درود بر تو


امشب تو شهر آتیش بازیه ساعت ۲۴ به وقت اینجا سال نو می شود.



اینم یه کوچولو از امشب


Silvester Feuerwerk


خوش باشید


هــــــمــــــیـــــن، رفتیم آتیش بازی (جات خالی) و با کلی هزینه برای فشفشه و ترقه و………. همه رو دود کردند و رفتند تو خونه هاشون و سالی دگر آغاز شد تنها آرزوی داشتن چنین مراسمی در میهن خود که با دلی خوش و سری بلند برای سپاس از ایزد یکتا را دارم.


ولی همین مردم آلمان خدائیش برای مردمی که از زلزله آسیب دیدند خیلی کمکهای نقدی و غیر نقدی فرستادند.


بیشتر از ۳۰ میلیون کمک نقدی و دارویی و پزشکی و غیره بله درسته همین ملتی که در کشور کفر زندگی می کنند ، برای کمک به هم نو همیشه آماده اند.


آرزوی آغاز سالی پر از تندرستی برای تک تک انسانها در دنیا بخصوص در میهن خودم، ایران را دارم.


تا درودی دگر بدرود.

Read Full Post »

حالم بده ولی خوبم

درود بر تو؛


خوبی؟ من ولی نه زیاد آخه با یکی از ارگانهای اساسی بدنم حرفم شده آره درست دیدی با چشمم حرفم شده چشمی که من ۳ ماه پیش ۵۰۰۰ میلی گرم کورتیزون خرجش کردم (که همون وقت هم فرق چندانی نکرد) ولی چند روز پیش تا به امروز خیلی با این لرزش های پی در پی و بی انتها حسابی رفته تو اعصابم، حالا منم میخام حالش رو بگیرم با اینکه زیاد محلش نمیگزارم ولی فکر کنم باید کمی بهش اهمیت بدم بیچاره گناه داره خوب زبون که نداره. خدائیش فکر کنم به چند دلیل باشه که این دلایل برای من خوب نبودند


سالگرد بــــم و این زلزله چند روز پیش و خرابی هایش و خبر نداشتن از دوستم و دلم خیلی میخاد برم بچه های بم رو ببینم و اینکه خیلی دوستتدارم آره تو، توهم مهینی که داری حرفام رو میخونی و عاشق ایرانم و خیلی دلایل ریز و درشت دیگر میدونی از بس که همه چیز را ساده گرفتم و ازش راحت گزشتم و همش به خودم نهیب زدم که شهلا؛ اشکالی نداره از همه زود نارحت نشو دیدت رو باز تر کن به زندگی …….


خوشحالم از اینکه اینجا مینویسم و دست کم تو رو دارم که برات درد دل کنم و چند قطره اشکی بریزم ….. دخترم میگه چی شده؟ چرا گریه میکنی؟ گفتم هیچی فقط دلم میخاد گریه کنم تا کمی سبک و راحت بشم ….. بله شهلا هم دلش میگیره و بغض می کنه جایی که میتونه درد دل کنه همینجاست با تو دوست نیکم ولی میدونی دیروز یه کاری کردم که خیلی از خودم خرسند هستم امید وارم که یزدان پاک نیز از من راضی باشه و یک خبر خوب هم امروز شنیدم که مدتها بود برا ی بدست آوردنش دست به دامن خدا بودم حیف که هنوز پروانه ندارم بگم برای چیست، ولی تا پروانه اش رو گرفتم (اجازه داده بشه) براش یک آپدیت اساسی میکنم.



به این گزارش جالب توجه کن که بروز این زلزله با زمین چه کرده؛


زلزله اقيانوس هند محور چرخش زمين را تغيير داد.
دانشمندان آمريكايي گفتند:زمين لرزه مرگبار آسيا كه در۹۸ فيتي (۳۳متري) آبهاي اقيانوس هند صفحه عظيم تكتونيك زمين را به لرزه در آورد مي تواند چرخش زمين را سريعتر كرده و روزها را كوتاهتر كند .

بنا بر خبر اختصاصي از سي ان ان ، رویترز و الجزيره ,Richard Gross متخصص ژئوفيزيك در لابراتوار رانش ناسا در كاليفرنيا تحقيقات خود را به صورت تئوري ارائه داده و بيان مي كند در مدت لرزش روز يكشنبه توده اي از جرم عظيمي به سمت مركز زمين حركت كرده است و باعث شده كه زمين ۳ ميكروثانيه يا (۳ ميليونم ثانيه ) سريعتر بچرخد و به اندازه يك اينچ در محور خود تغيير مسير داده و كج شود.

وقتي كه يك صفحه تكتونيك عظيم در زير اقيانوس به زير طبقه ديگر فشار آورد باعث مي شود كه زمين فشرده تر شود و سرعت آن نيز زیادتر گردد.

Gross گفت: قطبهاي زمين به طور طبيعي ۳۳ فيت تغيير مي كنند بنابراين يك تغيير ۱ اينچي بعيد است كه بتواند تغيير آنچناني در دراز مدت ايجاد كند.

او اضافه كرد که اين تغييرات توسط زمين جبران شده و دوباره متعادل خواهد گردید اما دانشمندان بايد در آخر سال جزئي از ثانيه را به تقویم اضافه كنند تا مشكلي به وجود نيايد اما اين كار نياز به تکرار هر ساله ندارد.


» » » » » » » » » » » »» » » » » » » » » » » » »


و به توضیح های دوست و هم میهن نیکم


مهندس عليرضا سعيدی . کارشناس مديريت بحران جمعيت کاهش خطرات زلزله ايران نگاهی بینداز که دانستن اینگونه موارد بهتر از ندانستن آن است.


راستی دیروز فراموش کردم بگم که همیشه آغاز سال نوی مسیحی رو دیوانه وار دوست دارم ….. آری من ، پیش از این گفته بودم که این مراسم ها و سال نوی مسیحی رو دوست ندارم ، بله ولی نگفته بودم که در امشب که ۳۰ ،۱۲ است پـــــــــدرمن در همین شب چشمهای زیبایش را به جهان گشود و به زندگی، زندگی که پس از مدت کوتاهی، که در اوان جوانی به زندگی سخت و پر از تلاشی تبدیل شد، آغاز کرد .


پدر من در ساخت بسیاری از جاده های ایران نقش اساسی ایفا کرده اند یا استادیوم ۱۰۰ هزار نفره تهران را ایشون با تیم هم کارانشون بنیان نهادند و فرودگاه آریامهر که به نام( امام سیزدهم) تغییر نام پیدا کرده پدر من یکی از پایه گزارانش بوده و در شمال و جنوب ایران تمام جوانی خود را برای راحت تر مسافرت رفتن هم میهنانش با دیگر هم کاران در تلاش بوده اند. حالا پس از باز نشستگی نیز با بیشتر خواندن تاریخ که از همیشه علاقه بسیاری به تاریخ داشتند را ادامه می دهند و حل کردن جدول و تخته نرد و هر شب به پیاده روی همراه مادرم می روند. ولی هیچگاه نمیگذارد که من دستانش را، این نماد بارز تلاشهای دیروزش را ببوسم .


برای تمام مادرن و پدران دنیا آرزوی تندستی دارم.


در پناه یزدان تندرست، پیروز و شاد زیوی مراقب خودت باش


تا درودی دگر بدرود.

Read Full Post »

درود


Flutwelle


چی برای گفتن باقی میمونه؟


Seebeben


حالا می پرسی، چرا کره زمین اینجوری شده؟


چرا ساکنانش رو اینقدر آزار میده؟ انگار خٌل شده !!!!!!



ولی من فکر نمیکنم، اینجور باشه میدونیم که سالیان درازی، میلیاردها سال است که این کره خاکی آفریده شده است و هر از گاهی هم زلزله یا سیل یا آتشفشان یا………..روی میدهد.



مردم ساکن بر روی آن رو از بین برده ولی میدونی من چه فکری میکنم؟ من میگم خوب تا بوده همین بوده حالا صرفه نظر از اَنگولکهای اتمی و شیمیائی بشر زمینی، حدود ۸۰٪ اینها طبیعی است و کاری جز تحمل این درد و کنار اومدن با سختی هایش نمیتوان کرد و باید به فکر کمک به کسانی که از این مهلکه جان سالم به در بردند باشیم من از تمام دوستان خواهش میکنم برای اینکه کمکهای مردم در ایران هپلی هپو شد، از کمک خود به این حادثه دیده ها در کشورهای آسیای شرقی یا اقیانوس هند ، دریغ نکنیم و به صلیب سرخ هر کشوری که در آن زندگی میکنیم بریم و مبلغی هر چند کوچک برایشان بفرستیم.


خدایا به ما روحی بزرگ و بی آلایش بده تا از پس تمام مشکلات بر بیائیم.


تا درودی دگر بدرود.

Read Full Post »

درود


پیش از هر سخنی یک سپاسگزاری بزرگ به سعید حاتمی دوست گرامیِ دوباره هم میهنم دارم که بدون کمک او، من اینجا نبودم و حالا نیز از داشتن چنین وبلاگ قشنگی بی بهره بودم که در ۱ سال پیش بسیار به من کمک کرده و من را شرمنده خود نموده از اینجا بلند فریاد میزنم که سعید جون ممنونم ازت پسر گل هم میهنم


و اما شهر بـــــــم، که هنوز زنده است و خواهد ماند.



میدونی اینجا جشن سال نوی مسیحی است ولی من اشتیاقی به این جشن نداشتم و در حال حاضر نیز به دلیل بی خانمان بودن هم میهنان بــــــمی دیگر هیچ تمایلی به این جشن ندارم ….. میدونی در این چند روزه پیش به داخل شهر نرفتم؟ نه از روی بغض و حسادت ها، دلم نمیاد که این کار رو بکنم آخه وقتی برام جالب نیست دلیلی نمیبینم که برم و بایستم با بقیه شراب داغ بنوشم و ابراز شادی کنم.


نمیتونم ….. وقتی به یاد بچه های بم می افتم یا سالخورده هایش که هنوز سقف محکمی بالای سر ندارند و در کانکس یا زیر چادر زندگی میکنند ویا برخی بدون مادر و پدرهستند و یا خانواده از هم پاشیده دارند فقط دلم به داشتن هم میهنان نیکی مثل آرتمیس گل خوش است


تقديم به گلهای تنهای بم




آهای خوشگل عاشق ! آهای عمر دقايق !



آهای وصله به موهای تو سنجاق شقايق !



آهای ای گل شب بو ! آهای گل هياهو !



آهای طعنه زده چشم تو به چشمای آهو !


و همچنین جناب مهندس پیمان سعیدی که دوستان گل من هستند در این دنیای مجازی و به کمک دیگر دوستانشان در گروه موج پیشرو هر چه بیشتر از پیش در راه همیاری به این مردم آسیب دیده می شتابند.


عزیز جانم پس بیا تا ما نیز قدمی برای این مردم بی پناه برداریم حتا به اندازه یک کتاب داستان کودکانه …….که در برابر وجدا بیدار خود آسوده سر بر بالین بگذاریم و نزد پروردگارمان سر بلند باشیم و تا باز سازی این شهر زلزله زده برای هم میهنانمان و پا به پای ایشان بمانیم.



اندكی صبر، سحر نزدیك است.
هر دم این بانگ برآرم از دل :
وای ، این شب چقدر تاریك است !
خنده‌ای كو كه به دل انگیزم ؟
قطره‌ای كو كه به دریا ریزم ؟
صخره‌ای كو كه بدان آویزم ؟
مثل این است كه شب نمناك است .
دیگران را هم غم هست به دل ،
غم من ، لیك ، غمی غمناك است.


<سهراب سپهری>


در پناه یزدان تندرست و شاد زیوید نیک باش و به دیگران نیز نیکی کن


تا درودی دگر بدرود.

Read Full Post »

درود بر تو؛
دوست نيکم اين متن من رو ببين تا جای پرسشی برای برگزاری ميهمانی در شب يلدا برايت باقی نماند، که ما همه فرزندان مهر هستيم و بايد به مسائل ملی (با نام يک ايرنی) آگاهی داشته باشيم. اين متن را که سال پيش نيز همينجا نوشته بودمش و برای اينکه بدانی برای چه اين جشن را برگزار ميکنيم، تکرارش ميکنم؛
ايران کهن
در ايران با ستان يعنی۷۰۰۰ سال پيش از امروز که از چين تا يونان بوده است در طولانی ترين شب سا ل دردامنه کوههای پامير( حضرت ميترا) چشم به جهان گشودوآن شب را (به سبب تولدحضرت ميترا) يلدانامگذاردند.
حضرت ميترای پيامبرکه ييامبر مهر است باپوشيدن لباس وکلاهی قرمز( همان کلاه قرمزی که برسرپاپ اعظم امروز می بينيم) به استمداد مستمندان ميشتافت ودرنمی کوفت و هر آنچه که داشت برپشت در خانه مستمندان می نهاد بدون بجای گذاستن هيچ اثری از خودمباداکه آنهااحساس شرمندگی کنند.
به همين جهت مردم آنزمان بر اين پندار بودند که کسی از آسمان ميايد مهرميايد ومهربانی رابرروی زمين گذارده وميرود.
پارسيان از آن پس همواره زادروزاين پيامبر مهر را بمدت يک هفته بزرگ ميداشتند باروشن نمودن چراغهای پی سوزوتزئين کاج سوزنی وشيرينی وتنقلات آنزمان جشن وپای کوبی ميکردند .
اين سنت در بين ايرانيان همچنان ادامه پيدا ميکند تا زمان حضرت زرتشت که ايرانيان به دين زرتشت گرويدندوهمچنان اين آئين راهمواره گرامی داشتند.
درسنهء ۶۰۰ پس از ميلاد مسيح درقستنطنيه يک کشيش والامقام به نام (نيکولاس) وجود داشت که ايشان به ايران سفرهای بسياری کرده بودندکه در اوايل سلطنت انوشيروان عادل بوده است.
نيکلاس پس از باز گشت به قستنطنتنيه برگذاری اين آئين درايران را به آگاهی ديگر کشيشان رساند وچون برای زادروزعيسی مسيح مبداء تاريخی بخصوصی نداشتند زاد روز( حصرت ميترا ) را برای عيسی مسيح درنظر گرفتند که با همان آئين ميترائی جشن خود را برگذارکردند.
و ميترا برای مسيحيان به اين شکل در آمد



واينکه چطور اين تاريخ از ۲۱ دسامبربه۲۴ منتقل شدلارم به ذکر است چون که در آن زمان گاه شماری وجودنداشته بنابر اين يکروز در اين هفته انتخاب شده است که زياد جای نکوهش باقی نمی ماند

************************************


با اينکه خيلی خسته از ميهمانی بر گشتم ولی نوشتن و ياد آوری اين متن برايم خيلی مهم بود .
در پناه يزدانِ يکتا تندرست و شاد زيوی ……تا درودی دگر بدرود.

Read Full Post »

درود؛
شعری از آرشيو بلاگم که در سال پيش نوشته بودم از استادی
با نام (علی حيدری) که ايشون مقيم آمريکا هستند،
برايت مينويسم …..
نام شعر؛ در ژرفا
قطره ای در صدفی پنهان شد

رفته رفته به صدف مهمان شد


در نهان خانه تاريک صدف

محرم راز شد و عريان شد


چند روزی که گذشت ديد منزل تنگ است


در و ديوار صدف چون سنگ است


کمی آزرده شد از خود پرسيد


علت آمدنم اينجاچيست


قطره ها آزادند


دردل موج زمان فريادند


من چرا در قفسم


بند آمد نفسم


چيست معنای خودآزاری من


چيست بيماری من


اگرم روزنه ای باز شود دور شوم


ساکن منطقهء روشنی و نور شوم


صدف آهسته شنيد اين نجوا


گفت ای کودک خرد دريا


شکوه کم کن که در اين بهر عميق


نگرديم به کسی يار و شفيق


ارزشت بيشتر از شبنم نيست


مثل تو در دل دريا کم نيست


ما به کس در دل خود جا ندهيم


تا نبينيم که ارزش دارد بی جهت منزل و معوا ندهيم


اکر امروز تو در سينه من پنهانی


يا به قول خودت افتاده در اين زندانی


مکن از بخت شکايت که بدونِ ترديد


تو دراين خانه تاريک شدی مرواريد



****************************************


من از اين چامه (شعر) خيلی پند گرفتم
تو چي؟
شب يلدای خوبی رو برات آرزو دارم حسابی شب چله ای بخور نازنينم و قدر اين لحظات شيرين زندگيت رو بدون ……
راستی به اين کليپ سری بزن
من که خيلی خوشم اومد ازش، دست تنظيم کننده اش هم درد نکنه
در پناه يزدان تندرست و شاد باشی
تا درودی دگر بدرود.

Read Full Post »

درود


تصاويری از جشن سال نو در شهری که من حالا در آن اقامت دارم و هيچ دلبستگی به آن ندارم


Weihnachtsmarkt Köln Weihnachtsstimmung am Kiepenkerl


خوب سال نو در اينجا هيچوقت برای من دل گرم کننده نبوده شايد کمی سرگرمم کرده ولی…ميدونی اين چند روزه به مرکز شهر نرفتم، چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نميدونی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خوب ميگم برات…..


Weihnachten 2004 - Weihnachtsmarkt in Münster


در ايران من نيز سال نو ميلادی برای اقليتهای گراميمون است ولی آيا دلِ خوش نيز هست؟د
وقتی ميبينم که بچه های بــــم هنوز سقفی بالای سر و جايی گرم برای خابيدن ندارند با چه دل گرمی در خيابان روم و با اينها همراهی کنم و خودم را شاد نشون دهم؟


Weihnachten 2004 - Weihnachtsmarkt in Arnsberg
اينجا خيلی زيباست، نه؟
ولی برای کسانی که مشکلی در ميهن برای هم ميهنانشون نداشته باشند





زن بی خانمان ايرانی


مگه ميتونم من
مگه ميتونم من
به خدا وندی خدا نميتونم!!!!


وقتی خيابان خوابهای مملکت و شهر من، تهران رو به افزايش است…..



گروهی از دانشجويان ايرانی در اعتراض به مرگ بيش از ۴۰ بی خانمان ظرف کمتر از يک ماه در تهران، دوشنبه شب را در خيابان های اين شهر گذرانده اند.




اصلن ببين علی چی گفته: مگر می شود خبر را خواند و گذشت ؟ اگر دلی چون برگ اقاقی در سینه داشته باشی بغض خواهی کرد. و با تمام قوا کمکش کنيم.
يا شبح دوست نيک ديگرم، زيستن زير سرپناه دور از گزند گرما و سرما و باد و برف و توفان حق هر موجود زنده‌ است و دريغ که امروز ما به جای پرداختن به حداکثرها بايد وضعيت فوق‌العاده برای نجات جان انسان‌ها اعلام کنيم.
آخ چه خوش گفت شاملو؛ بيابان را سراسر مه گرفته است،
که هم اينک همه جا را سراسر مه گرفته است مهی آنقدر غليظ که ما ۲ قدمی خو را نيز نميتوانيم ببينيم چه رسد به….
پس اين کمکها به کجا ميرود؟
مگر همينجا خيابان خواب ندارد؟ جايی نه چندان عالی ولی دست کم سقفی برای بالای سرشان درست کرده اند که در شبهای سرد سر پناهشان باشد.
ای از خدا بی خبران بيدار شويد از اين خواب، خوابی که در آن از ارزش جان انسانهای اينچنين ی نا آگاهيد برخيزيد، دلم خيلی گرفته خيلی …..
در پناه يزدان تندرست و پيروز زيوی
تا درودی دگر بدرود.

Read Full Post »

درود بر شما دوستان نیکم


بله پارسال یکی دو ماه پيش از این تاریخ با ؛ سعیدحاتمی ؛ دوست گلم آشنا شدم در زمانی که در بهترین سایتهای ایرانی دنبال یه جای ایرانی زبان بودم به یکباره با عکس چند تاکله، که از برای يک پسر خوش تيپ و خوشگل بود رو به رو شدم که برام خیلی جالب بود وارد اون سایت شدم و کم کم با


سعید حاتمی آشنا تر شدم ، خیلی با هم حرف زدیم و هنگامی که از بیماری من آگاه شد مثل یک دوست گل و هم میهن فهمیده و دلنواز همیاریم کرد و پيشنهاد داير کردن يک وبلاگ را به من داد.


البته من بلافاصله جواب مثبت بهش ندادم چون باید کمی سبک سنگین میکردم آخه آگاهی نداشتم که وبلاگ یئنی چه و در آن چه میشود کرد واینکه ازخیلی جهات می بایست میدیدم که ….. (نزدیک به 2 ماه)تصميم گرفتن من طول کشيد تا بهش گفتم من میخام یک وبلاگ داشته باشم ولی به کمکت نیاز دارم چون هیچی ازش نمیدونم و سعید دوست همیشه گلم نیز با کمال میل قبول کرد که به من کمک کنه و آغاز به آموزش من از راه تلفن کرد تا بنده شدم بلاگر که درست یادمه اولین پیام را خودش سعید حاتمی برایم نوشت و من کلی ذوق مرگ شدم وپس از آن من را با دیگر دوستانش آشنا کرد؛ دختر گلی به نام «مهرنوش» که از اولین پیام نویسهای من بود و نوشته هایش مملو از محبت و صفا که هنوز برایم مینویسه ودختر گل ديگری به نام » آزاده » جون که خودش ميدونه چقدر دوستش دارم پسر گلی که پس از آشنایی من بهش میگم « شری آمریکایی» شراگیم جان بودکه دقيقن همچين روزي، روز دانشجو از بلاگش ديدن کردم و از مدل نوشتنش خيلی خوشم اومد و «آقا ساسان» که از بدی دوره زمونه گله مند بودو پس از مدتی به من گفت خاله شهلا و «سپنتا » که پسر گلم شد و «اميــن» که خالهء او نیز شدم و هنوزنيز هستم و «یک دل تنگ» که دختر گلی بود از دیار غربت مثل خودم که خیلی وقته دیگر نمینویسه و پسری دیگر به نام «شهاب» که پس از چندی شد داداشی من


(اخه چون هم نام برادر خودم نیز است)که خیلی وقته نمینویسه ولی بلاگش هنوز سر پاست


و «ایران دخت» که او نیز از دیار غربت است و مثل خودم غربتی ست


تا يادم نرفته راجب يک دوست ديگرم نيز بگم » آرش » يک گيله پسر، گل پسر…


البته دوستان بسیار زیادی بودند که پشتیبان تازه واردی چون من شدند که از نبردن نامشون خیلی شرمنده هستم وديگر دوستان که در اين يک سال باهم آشنا شديم


ولی حالا چنین به وجود تو دوست خوبی که در این دنیای مجازی با هم آشنا شدیم عادت کردم که مثل خانواده درجه یک خودم دوستت دارم اینترنت آدرست را دارم و آی دی یاهو و شماره تلفنت و در برخی موارد آدرس خونه ات را هم دارم
لازم به گفتن است که من در اینجا به نوشتن در مورد مسائل سیاسی فرهنگی و خانوادگی می پردازم
و باید بگم که من به کمک «
سعيد جون» از پرشین بلاگ به يک وب سايت اسباب کشی می کنم


به يک وب سايت به نام www.21mehr.com


ولی خيلی چيزها در اين مدت ازتون يادگرفتم و با خيلی مسائل اجتماعی ايران آشنا شدم چون خودم را در اونجا بين شما ميبينم واحساس ميکنم…. تک تکتون هم ميدونيد که ميهنم را دوست ميدارم وچقدراز مهر وعشقش سر شارم و دوريش چقدر ناراحت وشکسته دلم
ولی اين نيزمیگذرد


حالا گذشته از وارد شدن حرص و جوشهایی که در این غربت به خاطر دوری از میهن و اینکه نمیتونم در آنجا مثمر ثمر باشم، بگذريم ولی از داشتن دوست گلی مثل» پیمان سعیدی » بسيارخوشحالم ….پس بيائيد بچه های تنها که بدون مادر و پدر و خانواده و بی پشتوانه گرم در اين زمستان صحرا را فراموش نکنيم

دوستان نيکم بسيار از اينکه دست آخر تونستم امشب برای اواين سالرد وبلاگم آپديت کنم البته زير نظر مهندس «
سعيدحاتمی» خيلی خوشحالم …. آرزوی آرزوهايت را دارم


اين گزارش رو همين حالا ديدم ازدوستان نيکم در ؛




اگه کمک های شما سروران نبود هیچ کدام از این کارها انجام نمیشد . کمک های شما دوستان از جای جای این دنیای کوچک . از تهران خودمان گرفته تا اهر . از دانمارک و اسپانیا گرفته تا ……. . از کمک های مادی گرفته تا حمایت های معنوی وبلاگ نویسان . امیدورام همه ی شما سروران از همراهی خود با کودکان بم لذت برده باشید و بدانید که کودکان بم بزرگوارانه از همراهی شما شادمانند .


اين هم سندی از اين شادمانی :


آرزوي بم و لبخندي از مهر شما


دست همه تان درد نکند .



آخ که اگر بدونی لبخنداين دختر بچه چقدر من را خوشحال کرده اون خنده مليح واين عروسک که با چه ذوقی بغلش کرده و….دست تمام کسانی که کمک کردند درد نکنه درود بر قلبهای پاکتان باد.


در ضمن نقاشی زيبایيی که از گل آفتاب گردون بالای قالبم ميبينی کار دست دوست گلم به نام روئين است که چندی پيش به من هديه کرد و من با پروانه (اجازه) به اينجا واردش کردم.



در پناه يزدان تندرست و پيروز بر هر اهرمن پليدی زيوی


Read Full Post »

درود ؛


خيلی دور بودن ازتون سخته ها در اين ۱ هفتهء گذشته که الکی الکی از دوستان خوبم دور بودم و برام مثل يک سال گذشت ولی با کمک دوست خوبم که مثل برادرم دوستش دارم و براش احترام زيادی دارم، اومد اينجا و برام تمام برنامه هام رو درست کرد و با فورمات و …. تونستم باز هم بيام در نت و ببينم شما چی نوشتيد و از تازه های ميهنم با خبر بشم.



ميدونی همين که آدم دور از ميهن باشه براش کلی زجر آور است تازه وقتی که دوستان خوبی مثل تو گلم رو در ايران داشته باشم اميد بيشتری به ادامه راه دارم.



اين عکسها پيش از فاجعه زلزله است


از کارهای آرتميس؛ دخترکان زيبای شهر غم


ای که دل پر صفا تر از هر چشمه ی بکر کوهسار داريد، چند آسمان پر ستاره ی کوير از ديده فرو ريختيد ؟ و پيمان عزيز


هم کم و بيش با خبر هستی که چی نوشته بود و با ديدن اين نوشتار درد غربت فراموشم شد


عاشقی يعنی مناجات با خدا عاشقی يعنی که ناله بی صدا



از ميان جمع ياران من چه تک افتاده ام


قطره ای اشکم که از چشم فلک افتاده ام


هر جا باشم مهر وطن باهامه


عشق وطن هميشه تو صدامه


وطن وطن زمزمهء هر روز و هر شب من


نام وطن قشنگترين حرف روی لب من


برای من مئنی زندگانی تو خاک اجدادی خود بودنه


وگرنه مثل تک درخت صحرا فنا شدن به جای آسودنه


اينو ميدونم هر جای دنيا باشم هنوز يک ايرانی عاشقم من


اصليتم فراموشم نميشه به راه دل دادگی صادقم من


قاليچهء حضرت سليمان منو ببر به آسمون ايـــــران


از اون بالا نگاش کنم محبوبم وصداش کنم


طفلی دل رو شادش کنم از قفس آزادش کنم


ایــــــران ایــــــران ایــــــران ایــــــران




ميدونی بار اول که اين آهنگ رو از پويا شنيدم فقط گريه نه، زجه زدم که چه جوری ازوطن دور شدم حالا اينجا برای توهم ميهنم که از همه بيشتر بهت وابسته شدم مينويسم که خدا نکنه که ازهمون ميهن که از همه چيزش گله مندی دور بشی چون دوری از ريشه ات خيلی سخته نازنين خيلي، ميدونی وقتی در ايران بودم اگر شعر يا ترانه ای برای دوری از ميهن ميشنيدم متوجه اين درد نبودم نميفهميدم که شبهای تهران که ويگن ميخوند چيه مئنيش….



شمس العماره رو که خوب ميشناسی



باغ ملی رو هم که حتمن بارها ازش گذشتي، حالا ببين حق دلتنگ شدن دارم يا نه؟


چو ايران نباشد تن من مباد بدين بوم و بر زنده يک تن مباد


*************************


دريغ است ايران که ويران شود کنام پلنگان و شيران شود



پس بيا عشق خالص خود را بگذاريم وسط و به مام ميهن مان افتخار کنيم به دور از هر ظلمی بايد عشق به آباد بودنش را در دل بپرورونيم تا برای نجاتش کاری انجام شود


در پناه يزدان يکتا تندرست، پيروز و شاد زيوی تا درودی دگر بدرود

Read Full Post »