Feeds:
نوشته
دیدگاه

Archive for 24 دسامبر 2004

درود


پیش از هر سخنی یک سپاسگزاری بزرگ به سعید حاتمی دوست گرامیِ دوباره هم میهنم دارم که بدون کمک او، من اینجا نبودم و حالا نیز از داشتن چنین وبلاگ قشنگی بی بهره بودم که در ۱ سال پیش بسیار به من کمک کرده و من را شرمنده خود نموده از اینجا بلند فریاد میزنم که سعید جون ممنونم ازت پسر گل هم میهنم


و اما شهر بـــــــم، که هنوز زنده است و خواهد ماند.



میدونی اینجا جشن سال نوی مسیحی است ولی من اشتیاقی به این جشن نداشتم و در حال حاضر نیز به دلیل بی خانمان بودن هم میهنان بــــــمی دیگر هیچ تمایلی به این جشن ندارم ….. میدونی در این چند روزه پیش به داخل شهر نرفتم؟ نه از روی بغض و حسادت ها، دلم نمیاد که این کار رو بکنم آخه وقتی برام جالب نیست دلیلی نمیبینم که برم و بایستم با بقیه شراب داغ بنوشم و ابراز شادی کنم.


نمیتونم ….. وقتی به یاد بچه های بم می افتم یا سالخورده هایش که هنوز سقف محکمی بالای سر ندارند و در کانکس یا زیر چادر زندگی میکنند ویا برخی بدون مادر و پدرهستند و یا خانواده از هم پاشیده دارند فقط دلم به داشتن هم میهنان نیکی مثل آرتمیس گل خوش است


تقديم به گلهای تنهای بم




آهای خوشگل عاشق ! آهای عمر دقايق !



آهای وصله به موهای تو سنجاق شقايق !



آهای ای گل شب بو ! آهای گل هياهو !



آهای طعنه زده چشم تو به چشمای آهو !


و همچنین جناب مهندس پیمان سعیدی که دوستان گل من هستند در این دنیای مجازی و به کمک دیگر دوستانشان در گروه موج پیشرو هر چه بیشتر از پیش در راه همیاری به این مردم آسیب دیده می شتابند.


عزیز جانم پس بیا تا ما نیز قدمی برای این مردم بی پناه برداریم حتا به اندازه یک کتاب داستان کودکانه …….که در برابر وجدا بیدار خود آسوده سر بر بالین بگذاریم و نزد پروردگارمان سر بلند باشیم و تا باز سازی این شهر زلزله زده برای هم میهنانمان و پا به پای ایشان بمانیم.



اندكی صبر، سحر نزدیك است.
هر دم این بانگ برآرم از دل :
وای ، این شب چقدر تاریك است !
خنده‌ای كو كه به دل انگیزم ؟
قطره‌ای كو كه به دریا ریزم ؟
صخره‌ای كو كه بدان آویزم ؟
مثل این است كه شب نمناك است .
دیگران را هم غم هست به دل ،
غم من ، لیك ، غمی غمناك است.


<سهراب سپهری>


در پناه یزدان تندرست و شاد زیوید نیک باش و به دیگران نیز نیکی کن


تا درودی دگر بدرود.

Read Full Post »