Feeds:
نوشته
دیدگاه

Archive for 7 فوریه 2008

 درود بر تو :


 شنیدن این موزیک به من خیلی  آرامش میدهد.


عاشقم!؟ خوب بله، مگه نمیدونستی؟


عاشقم اساسی و دلم برای عشقم نیز بسیار تنگ شده.


زندگی بی عشق،  جان فرسودن است



 حرفی با همه خواننده هایم دارم:


 نازنینان 


پس از گذشت زمانی نه چندان دور متوجه شدم که هر موردی در زندگی به موقع خود اتفاق می افتد. حواث و تجربه ها ایجاد فرصت است، حوادث و تجربه ها برای ما تنها فرصت هستند، نه کمتر نه بیشتر.


نه همان وقتی که ما می خواهیم، ولی این اتفاق همان قسمتیست که همیشه میگوییم از جانب خدا برای ما رغم خورده!!!


خوب شاید درست باشد ولی همه ما این را میدانیم که خدا به همه مون یکسان عقل و شعور، در انتخاب داده است و باید همیشه سپاسگذار باشیم.


اینروزها از خیلی از هم میهنانم میشنوم که خیلی گرفتارم، خیلی درگیرم، کارم بسیار است، فرصت ندارم، سرم خیلی شلوغ شده…


خلاصه همه ایشان بهانه ای برای در رفتن از زیر مسئولیت های اجتماعی شان پیدا میکنند و حرفی میگویند… و یا اصلن پرسیدن حال افراد بیماری که  اطرافشون زندگی میکنند. بد بختانه افراد بیماری که ازشون همچین دور هم زندگی نمیکنند. «ولی اونها راهیچوقت ندیدند»


به یاد شعر فروغ افتادم:


حـوصله آب ديـگه داشـت سـر می رفت خودشو می ريخت تو پاشوره در می رفت.


اینها را برای گوشزد کردن به توی دوست می نویسم که از زندگیت در برابر خدایت سپاسگذار باشی نازنینم. به اطرافیانت بیشتر محبت کنی و اگر دوست بیماری داری بیشتر هوایش را داشته باشی.


در پناه یزدان تندرست، شاد و پیروز زیوی…بدرود.

Read Full Post »